شهرام میگفت :رفیقم_ دکتر وطنی _وقتی اسکن رو دید نفسش بند آمد ، قطرات عرق روی پیشونیش نشست، به لکنت…
این سایت در حال تکمیل شدن است ...
شهرام میگفت :رفیقم_ دکتر وطنی _وقتی اسکن رو دید نفسش بند آمد ، قطرات عرق روی پیشونیش نشست، به لکنت…
باقری رفیقم خیلی ساده دل و خیلی خوش بینه! . چند وقت پیش دیدمش بهم گفت« شماره جدید موبایلم رو…
به سقراط فیلسوف یونانی گفتم : فوقش یکببخشید ساده و الکی میگفتی تا مجبورت نمیکردند جامشوکران رو بالا بری!. حیف…
وقتی دید دختر دستفروش با یک مانتو خالی ، از سرما میلرزه به خونه برگشت و پلیوری که داشت برای…