دوست عزیزی که به خاطر اطلاعات خوب پزشکیش بهش میگفتیم” دکتر “میخواست برام آمپول بزنه و چون متوجه شده بود…
این سایت در حال تکمیل شدن است ...
دوست عزیزی که به خاطر اطلاعات خوب پزشکیش بهش میگفتیم” دکتر “میخواست برام آمپول بزنه و چون متوجه شده بود…
اتصال تخته سنگ به کوه ، به مویی رسیده بود که با ارتعاشات یک بوق ناگهان پاره شد . طبق…
مهرداد میگفت: میز پذیرایی مملو از اشربه و اطعمه بود. پیش غذاهای متنوع و غذاهای ایرانی و خارجی ،دسرهای رنگا…
پیرزن در حالیکه یک دستش زنبیل و دست دیگه اش عصا بود سلانه سلانه میرفت که نگه داشتم و رو…