ختنه!!!
10 مارس 2022
داستان کوتاه,طنز نوشته
مهران کوچولو اون زمان چهار سال بیشتر نداشت. در عالم خودش مردی شده بود برای خودش! اما پدر و مادرش میگفتند «نه ! هنوز زوده !تو اگر میخوای مرد بشی اول باید ختنه کنی!»
.
مهران کوچولو پرسیده بود ختنه چیه؟ پدر و مادر هم برای اینکه بچه شون نترسه مشترکا گفته بودند« آقای دکتر معاینه ات میکنه ! دماغت رو یک کوچولو میکشه!!! بعد تو مرد میشی!به همین راحتی به این میگن ختنه!!!»
.
مهران کوچولو هر کاری میخواست بکنه بهش میگفتند تو بچه ای به همین خاطر او برای طی شدن پروسه مرد شدن لحظه شماری میکرد و از والدینش میخواست هر چه زودتر مردش کنند!!!
.
مهران کوچولو یک روز که چشمش رو باز کرد دید پدر و مادرش مشترکا اماده اند که اون رو ببرند پیش آقای دکتر تا آرزوش براورده بشه و مهران کوچولوی ما برای خودش مرد بشه!!!
.
مهران کوچولو تومطب دکتر بود! نگاه خندان ادم بزرگها رو متوجه نمیشد. مامانش شلوار مهران کوچولو رو وسط اتاق انتظار دراورد و گفت بدو بریم پیش آقای دکتر….
.
مهران کوچولو از بس ساده بود فکر این رو نکرد که اگر قراره دماغش رو یک کوچولو بکشند پس چرا دارن شلوارش رو در میارن!!
.
مهران کوچولو چند دقیقه بعد گریه می کرد ، داد میزد، هوار می کشید ،از درد فریاد میزد ، جیغ میکشید و مدام میگفت دروغگوها دروغگوها شما به من کلک زدید !!!
.
سالهای سال از اون روزها گذشته ؛ آقا مهران دیگه برای خودش مردی شده . او آموخت مرد شدن کلی درد داره!!! برای مرد شدن باید کلی دروغ بشنوی ، کلک ببینی، درد بکشی! خنده و شادی دیگران رو به سادگیت ببینی! اما خودت گریه کنی! تا فولاد آبدیده بشی!
.
پی نوشت : این داستان غیر واقعیست و تشابه در عالم واقع یا تشابه اسمی احتمالی کاملا تصادفیست!!!(الکی)
..
#طنز#طنز_اجتماعی#طنز_مکتوب #داستان_کوتاه#داستانک#ختنه
.
مهران کوچولو پرسیده بود ختنه چیه؟ پدر و مادر هم برای اینکه بچه شون نترسه مشترکا گفته بودند« آقای دکتر معاینه ات میکنه ! دماغت رو یک کوچولو میکشه!!! بعد تو مرد میشی!به همین راحتی به این میگن ختنه!!!»
.
مهران کوچولو هر کاری میخواست بکنه بهش میگفتند تو بچه ای به همین خاطر او برای طی شدن پروسه مرد شدن لحظه شماری میکرد و از والدینش میخواست هر چه زودتر مردش کنند!!!
.
مهران کوچولو یک روز که چشمش رو باز کرد دید پدر و مادرش مشترکا اماده اند که اون رو ببرند پیش آقای دکتر تا آرزوش براورده بشه و مهران کوچولوی ما برای خودش مرد بشه!!!
.
مهران کوچولو تومطب دکتر بود! نگاه خندان ادم بزرگها رو متوجه نمیشد. مامانش شلوار مهران کوچولو رو وسط اتاق انتظار دراورد و گفت بدو بریم پیش آقای دکتر….
.
مهران کوچولو از بس ساده بود فکر این رو نکرد که اگر قراره دماغش رو یک کوچولو بکشند پس چرا دارن شلوارش رو در میارن!!
.
مهران کوچولو چند دقیقه بعد گریه می کرد ، داد میزد، هوار می کشید ،از درد فریاد میزد ، جیغ میکشید و مدام میگفت دروغگوها دروغگوها شما به من کلک زدید !!!
.
سالهای سال از اون روزها گذشته ؛ آقا مهران دیگه برای خودش مردی شده . او آموخت مرد شدن کلی درد داره!!! برای مرد شدن باید کلی دروغ بشنوی ، کلک ببینی، درد بکشی! خنده و شادی دیگران رو به سادگیت ببینی! اما خودت گریه کنی! تا فولاد آبدیده بشی!
.
پی نوشت : این داستان غیر واقعیست و تشابه در عالم واقع یا تشابه اسمی احتمالی کاملا تصادفیست!!!(الکی)
..
#طنز#طنز_اجتماعی#طنز_مکتوب #داستان_کوتاه#داستانک#ختنه